بیوگرافی مهدی هاشمینسب
بیوگرافی مهدی هاشمینسب به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
سیدمهدی هاشمینسب (زاده ۹ بهمن ۱۳۵۲ – آبادان) بازیکن فوتبال اهل ایران است. وی در بیشتر تیمهای سرشناس ایران از جمله استقلال، پرسپولیس، پاس تهران و سایپا بازی کردهاست.
زندگینامه مهدی هاشمینسب
فعالیت ورزشی
او از جمله بازیکنان و تنها مدافعی است که علاوه بر بازی در دو تیم پرسپولیس
و استقلال در شهرآورد تهران برای دو تیم گلزنی کردهاست. او در شهرآورد تهران،
۴ گل برای پرسپولیس و ۱ گل برای استقلال به ثمر رسانده است.
باشگاههاوی فوتبال خود را از تیم مبارزان آغاز نمود و سپس به پاس تهران پیوست.
وی در میان تیمهای زیادی رفتوآمد نمود که از آن جمله برق شیراز، انتظام و پارس
خودرو و کپهداغ ترکمنستان بودند. در هر صورت هاشمی نسب شهرت خود را در تیم
پرسپولیس بدست آورد. استعداد وی در سرزنی و استحکامش در دفاع باعث گردید
وی به تیم ملی برسد. وی بعد از سه سال بازی در پرسپولیس تهران به تیم استقلال
تهران پیوست و به شدت مورد غضب هواداران پرسپولیس تهران قرار گرفت و بعد از
سه فصل بازی در استقلال وی به تیمهای پاس، سایپا، ابومسلم مشهد و پیام مشهد
نیز نقل مکان کرد. او در فصل ۹۵–۹۶ به عنوان دستیار مربی در تیم سیاه جامگان
مشهد مشغول به فعالیت بود.
زندگی شخصی
بچه فضول و شیطون
بچگیاش را با شیطونی و به قول خودش فضولی سپری کرد. از در و دیوار
صاف بالا میرفت. مادرش میگوید مهدی وقتی بچه بود شیطنتها و
فضولیهایش تمامی نداشت. سر و صدا میکرد، با بچههای محله دعوا
هم داشت. او همه شیطنتهای کودکانه را در خود داشت. پسرک قلدر
محله بود، اما دلش صاف.
بچه درسنخوان
اصلا به درس علاقهای نداشت. از درس و مدرسه فراری بود و به زور
خانواده به مدرسه میرفت. سالهای اول و سوم راهنمایی را هم
مردود شد. به دلیل علاقهای که به درس نداشت به زور خود را تا دیپلم رساند.
پدر فوتبالیست
پدر مهدی هم فوتبال بازی میکرد. او بازیکن تیم صنعت نفت آبادان بود
و در تیمهای نادر و سپه آبادان هم فوتبال بازی میکرد. پدر فوتبالیست،
شوق پسر را برای فوتبالیست شدن بیشتر هم کرد.
تنبیه مهدی
پدرش اگر چه فوتبالیست بود، اما به دلیل این که مهدی سراغ درس را
نمیگرفت، از مخالفان فوتبالیست شدن او بود. مهدی چند بار هم به دلیل
فرار از مدرسه و سراغ فوتبال رفتن از پدرش کتک خورد، اما با این حال باز
هم پایش را در یک کفش کرده بود که باید فوتبال بازی کند. سالها بعد
پدر و مادر مخالف هم از مشوقین او شدند.
جنگ
دوران کودکی مهدی در آبادان همراه شد با جنگ ایران و عراق.
هیچ وقت یادش نمیرود روزی که عراق به آبادان حمله کرد را.
آن روز به یکباره آسمان شهرشان نارنجی رنگ شد. تند تند
هواپیماهای جنگی و موشکها آسمان آبادان را رنگی میکردند
تا شهر بلرزد. تا خندهها خشک شود و مردم از هراس کشته شدن
شهر را ترک کنند. ۲، ۳ روز بعد از جنگ بود که خانواده هاشمینسب
آبادان را ترک کردند. آنها اول راهی بهبهان شدند. بعد به بوشهر رفتند. در شیراز چند وقتی بودند و سپس به اصفهان رفتند.
زندگی در چادر
جنگ و آوارگی باعث شد تا خانوادهاش زمانی را در چادر زندگی کنند. مهدی دوران کودکی و نوجوانی خود را با جنگ و آوارگی از این شهر به آن شهر سپری کرد. روزهایی که سخت گذشتند. مخصوصا این که برای او و خانوادهاش آبادان بهترین شهر ایران بود و مجبور به جدایی از دیار خود شدند.
آغاز فوتبال
فوتبالش را از ۸ سالگی شروع کرد. همیشه در کوچههای بهبهان فوتبال بازی میکرد. بچهها را دور هم جمع میکرد و میگفت: بیایید با هم بازی کنیم. در بوشهر هم خودش یک تیم ۹ نفره درست کرده بود. وقتی ساکن شیراز شدند، مهدی ۱۵ سال سن داشت. آن زمان بازیکن تیم مبارزان شیراز شد. نجفپور، ذل نوریان، دینکانی مربیانی بودند که در آن دوره به رشد فوتبالی او کمک زیادی کردند تا مهدی پله پله بالا بیاید.
لژیونر ناشناخته
مهدی دوران خدمت سربازی خود را در تیم پارسخودرو سپری کرد. در جام ریاست جمهوری آذربایجان با این تیم حضور پیدا کرد که همانجا بازیهای درخشان او باعث شد تا مسئولان کوپتداق خواهان به خدمت گرفتن وی شوند. مهدی به عنوان یک بازیکن ناشناخته ایرانی لژیونر شد.
اختلاف با پروین و ناعدالتی
بعد از کوپتداق به پرسپولیس رفت. ۳ سال حضور در این تیم را تجربه کرد، اما اختلاف زیادی که با علی پروین داشت و بیعدالتیهایی که در باشگاه پرسپولیس میدید باعث شد تا در اوج محبوبیت و موفقیت در پرسپولیس راهی استقلال شود. انتقال او به استقلال را میتوان بزرگترین بمب نقل و انتقالات فوتبال ایران نامید. صدای این بمب هنوز هم در گوش فوتبالدوستان است. مهدی در زمان مدیریت دکتر فتحاللهزاده، به استقلال آمد.
حضور در استقلال
کمتر کسی که نه، هیچ کسی تصورش را نمیکرد مهدی به استقلال بیاید، اما او در سال ۷۹ یکراست از پرسپولیس به استقلال آمد. قرارداد او با استقلال ۳ ساله و به مبلغ صد میلیون تومان بود.
شکسته شدن شیشه خانه و ماشین
انتقال او در فوتبال ایران با بیمهری شدید هواداران قرمز همراه شد. شیشه اتومبیلش را میشکستند. در خیابان او را که میدیدند دعوا میکردند. به اتومبیلش آسیب میزدند و فحاشیهایشان ادامه داشت. روزی نبود که مهدی آرام باشد. آمدن او به استقلال آن قدر برای هواداران قرمز سخت بود که او را هر کجا میدیدند، بیاحترامی میکردند، اما مهدی همه این بیاحترامیها را به جان خرید و در استقلال بهترین بازیها را از خود به نمایش گذاشت.
گل در دربی
زمانی که در پرسپولیس حضور داشت، ۴ گل به استقلال زد، اما شیرینترین گلش در دربی به زمانی برمیگردد که با پیراهن استقلال به پرسپولیس گل زد. ۹ دی ۷۹ بود که مهدی با ضربه سر توپ را وارد دروازه عابدزاده کرد. دو ماه قبل از این بازی آرام و قرار نداشت. جو بدی که پرسپولیسیها علیه او درست کرده بودند، آرامش را از این بازیکن گرفته بود. روزهای سخت مهدی او را بیشتر مصمم کرده بود تا در دربی گل بزند. شب قبل از بازی چقدر دعا خوانده بود. مناجات کرده بود تا گلزن این بازی باشد.
او گل هم زد تا هواداران قرمز حاضر در ورزشگاه را به سکوت وا دارد. گل زد و بعد به نشانه هیس به سمت آنها رفت و در نهایت غش کرد. چند ثانیهای بود که هیچ چیز متوجه نمیشد. آب بر صورتش ریختند تا به حال خود بیاید. او توان بازی کردن نداشت و در طول بازی سرگردان در زمین بود. خودش میگوید: آن روز هیچ چیز متوجه نمیشد. حالش بد شده بود. مخصوصا این که در شادی پس از گل فرزاد مجیدی و علی سامره چنان بر شانه او پریده بودند که تا چند روز شانه و گردنش درد میکرد.
باز هم به استقلال میآید
در راه استقلالی شدن اینقدر سختی کشید، اما اگر زمان به گذشته برگردد باز هم به استقلال میآید. مهدی پشیمان از انتخابش نیست و میگوید اگر زمان به گذشته برگردد، باز هم به استقلال میآیم هر چند که میداند باز چه دشواریهایی سد راه او است.
هوادار پرسپولیس بود
از بچگی به شدت پرسپولیسی بود و آرزویش این بود که روزی در پرسپولیس بازی کند. با این حال وقتی در پرسپولیس بازی کرد و انواع حقخوری و بیعدالتی را در این تیم دید از پرسپولیس زده شد و آن عرق و تعصب کودکیاش از بین رفت. او بعد از آمدن به استقلال یک آبیدل متعصب شد و الان هم بیشتر خود را یک استقلالی میداند.
الگوی کودکی
الگوی کودکیاش مجتبی محرمی بود. دوست داشت یک روز مثل او فوتبال بازی کند. دوست داشت به محبوبیت او برسد. مجتبی محرمی یک یاغی در فوتبال ایران بود و مهدی هم یاغی بزرگی در فوتبال شناخته شد.
جنوبی خونگرم
مثل همه جنوبیها خونگرمی از خصوصیات مهم مهدی است. او از بچههای خونگرم و با مرام فوتبال ایران است. معرفت دارد و صاف و ساده است. دوست ندارد به کسی بدی کند، همانطور که دوست ندارد از کسی هم بدی ببیند.
وای از وقتی که عصبی شود
نقطه ضعف اخلاقیاش این است که زود جوش میآورد. مهدی وقتی عصبی شود بد عصبانی میشود و آن وقت است که. . . پیشنهاد میکنیم این جور مواقع کسی طرف او آفتابی نشود.
وقتی کعبه را دید
بهترین خاطرهاش به زمانی برمیگردد که برای اولین بار کعبه را دید. دیدن خانه خدا برای او آن قدر لذتبخش بود که هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمیکند. مهدی از شوق دیدن خانه خدا اشک میریخت. او بعد از این چند بار دیگر هم به زیارت خانه خدا مشرف شد.
بدترین خاطرهاش
بدترین خاطرهاش به باخت استقلال در دربی برمیگردد. زمانی که استقلال در این بازی با نتیجه ۲ بر ۱ به پرسپولیس باخت. در این بازی اکبرپور تک گل استقلال را به ثمر رساند. مهدی از این بازی به عنوان بدترین روز خود یاد میکند.
صبحانه، ناهار، شام
هنوز مجرد است و در کنار خانوادهاش زندگی میکند. مهدی در واحد مقابل مادرش ساکن است. به همین دلیل هر روز صبحانه، ناهار و شام را مادرش برایش درست میکند. او تنها هنری که در آشپزی دارد پخت املت است.
شغل دوم
بر خلاف خیلی از فوتبالیها شغل دومی ندارد. خودش ادعا میکند شغل دومش خوردن و خوابیدن است. هر چند که ما این ادعای مهدی را رد میکنیم و احتمال داشتن شغل دوم او را بالا میدهیم.
خدا روزیرسان است
اعتقادات مذهبی مهدی خیلی سفت و محکم است. او ایمان محکمی به خداوند دارد. ایمانی که باعث شده تا هیچ وقت از لطف و نعمت خداوند ناامید نباشد. او همیشه میگوید: خدا روزیرسان است و هیچ وقت نباید از لطف و محبت او ناامید بود.
رفقای صمیمی
مهدی آدمی است که در رفاقت و معرفت هیچ وقت کم نمیگذارد. بهترین رفیق فوتبالی او خداداد عزیزی است. آنها خیلی مواقع با هم هستند. احمد مومنزاده، عابدزاده، شاهرودی و. . . نیز از دیگر دوستان صمیمی او در فوتبال به حساب میآیند.
رئالی سرسخت
از طرفداران دو آتیشه رئال مادرید است و با بارساییها کری هم دارد. یکی از بارساییهایی که مهدی با او کاری دارد امیرحسین پسر خداداد عزیزی است که اصولاً بعد از هر بازی برای هم کری میخوانند.
مارک باز
به تیپ و لباسش اهمیت زیادی میدهد و علاقهمند به استفاده از لباسهای مارک دار است. خوش تیپ و خوش لباس هم است. دوست دارد در لباسهایش بیشتر از رنگهای روشن استفاده کند.
دیر نکنی که. . .
مهدی آدم منضبطی است و به قول و قرار خیلی اهمیت میدهد. اگر با کسی ساعت دوازده قرار داشته باشد، دقیقا همان ساعت سر قرار حاضر میشود. نسبت به بد قولی و دروغ هم حساسیت نشان میدهد. اگر طرفی که با او قرار دارد دیر سر قرارش حاضر شود، آن وقت است که مهدی هم خیلی شیک محل قرار را ترک میکند تا به طرف مقابلش بفهماند که باید به نظم حساس بوده و آدم خوش قولی باشد.
زندگی در کرج
خیلی وقت است که ساکن کرج است. او به همراه خانوادهاش در شهرک بنفشه کرج زندگی میکند. اتومبیلش هم سانتافه است و همیشه راضی به رضای خدا است.
کتاب نمیخواند
اصلا اهل مطالعه نیست. علاقهای به کتاب خواندن ندارد. او همینطور از درس و مدرسه فراری بوده و مشخص است که دیگر علاقهای هم به مطالعه و کتاب خواندن ندارد.
غیر فعال در شبکههای اجتماعی
هیچ فعالیتی در شبکههای اجتماعی ندارد. از اینترنت و دنیای مجازی خوشش نمیآید. به همین دلیل نه در اینستاگرام است و نه لاین و تلگرام و وایبر. به قول خودش فقط از جواب دادن و ندادن گوشیاش استفاده میکند و بقیه برنامههای آن را کنار گذاشته است.
غذای بیرون نمیخورد
از فست فود بیزار است. علاقهای هم به غذاهای بیرون ندارد و دستپخت مادرش را به همه چیز ترجیح میدهد. به همین دلیل است که موقع ناهار حتماً باید در خانه باشد تا این که در رستوران منتظر غذا.
عکس های اینستاگرامی بیوگرافی مهدی هاشمینسب
یک دیدگاه
-
4 سال پیش
Golden head💙asheghe sarzani hagham💙😍
دیدگاه شما