بیوگرافی عباس چمنیان
بیوگرافی عباس چمنیان به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
عباس چمنیان (زادهٔ ۱۰ مهٔ ۱۹۶۳) یک بازیکن فوتبال و سرمربی اهل ایران است.
زندگینامه عباس چمنیان
فعالیت ورزشی
از باشگاههایی که در آن مربیگری کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال نفت و گاز گچساران و باشگاه فوتبال شهرداری یاسوج اشاره کرد.
عباس چمنیان کیست؟
چرا او را خوب نمیشناسیم و نمیدانیم که این مرد سبیلو از کجا آمده، اهل چه شهری است، سابقهاش در فوتبال چیست و چگونه سر از نیمکت تیم ملی ایران درآورده است؟ طبق برنامهریزی مجید جلالی – سرمربی وقت تیم جوانان – ایران به ۸ منطقه تقسیم شده بود و هر بخش از کشور طبق دستور جلالی وظیفه داشت تا استعدادهای منطقه خود را گزینش کند و سرانجام یک تیم با عنوان مثلا شمالغرب ایران تشکیل شود و به کرمان بیاید تا با ۷ منطقه دیگر به صورت دورهای بازی کند. سیستم بازی تمام تیمها در تمام مناطق ۱-۳-۲-۴ در نظر گرفته شده بود.
برنامه این بود که وقتی مثلا تیم شمالغرب با تیم منطقه مرکز بازی میکرد، مربیان سایر مناطق در جایگاه ویژه ورزشگاه مینشستند و به بازیکنان دو تیم – پست به پست – از ۱۰ نمره میدادند. پس از پایان مسابقات دورهای که به میزبانی شهر کرمان بود، مجید جلالی نمره تمام بازیکنان – مثلا مدافعان چپ – را جمع میکرد و هر بازیکنی در هر پستی نمره بهتری داشت، به تیم ملی دعوت میشد. با این ملاک، ۵۰ بازیکن به اردوی تیم نوجوانان دعوت شدند و در تهران و کمپ تیمهای ملی تمرینات خود را زیر نظر مجید جلالی آغاز کردند.
حالا اینها را از کجا میدانم؟
اگر اشتباه نکنم، تابستان سال ۸۳ بود که برای تهیه گزارش از پایگاههای استعدادیابی به کرمان رفته بودم و برای تماشای بازی اولی که برگزار شد، در استادیوم حضور داشتم. یک نفر کنار دست من روی صندلی نشسته بود و با وسواس به حرکات بازیکنان نگاه میکرد و یادداشت برمیداشت؛ لباسی با لوگوی فدراسیون به تن داشت ؛ حس کردم حتما ربطی به پایگاههای استعدادیابی دارد. از روی حس کنجکاوی سر حرف را با او باز کردم؛ او برایم توضیح داد که اساس کار چیست و چرا از بازی نکته برمیدارد و چرا روی تخته شاسی شماره بازیکنان را نوشته و به آنها نمره میدهد.
او کامل توضیح داد که چه هدفی دنبال میشود و برنامه و نقشه جلالی چیست. از او بابت اطلاعات جامع و کاملی که ارائه کرد، تشکر کردم و بعد شماره تلفنم را به او دادم، در مقابل او هم تلفنش را برایم روی یک کاغذ نوشت و گفت:
«من عباس چمنیان هستم… مربی منطقه شمالشرق… فردا بیا بازی تیم ما – منطقه شمالشرق – را ببین!»
از آن روز عباس چمنیان در ذهنم حک شده؛ او در کرمان به شدت علاقهمند به حوزه نوجوانان و جوانان بود؛ پیگیر و جدی در کارش به نظر میرسید. سالها گذشت اما همکاری او با فدراسیون قطع نشد و همواره با کمیته جوانان و آموزش همکاری داشت. این ارتباط باعث شد تا برای مقطعی مسوول هیات فوتبال مشهد شود.
تلاش بی وقفه
او میتوانست پشت میز مدیریتی هیات فوتبال بنشیند اما علاقهاش به مربیگری باعث شد تا میز و صندلیهای مدیریتی را رها کند و به حرفه اصلیاش برگردد. پیام مشهد و ابومسلم در دو مقطع کوتاه او را به عنوان سرمربی انتخاب کردند اما بیپولی و بینظمی تیمهای مشهدی باعث شد تا او کارش را در جای دیگری دنبال کند.
چمنیان به جنوب رفت.
مدتی سرمربی نفت و گاز گچساران بود اما در شهرداری یاسوج جلب توجه کرد.
در جام حذفی و لیگ یک نتایج خوب و قابل توجهی گرفت اما آنچنان که مستحقش بود دیده نشد چون اخلاق و روحیهاش سازگار با لیگ یک و پشت پردههایش نبود تا دوباره به فدراسیون برگردد و علاوه بر کلاسهای مربیگری، موضوع کار در تیمهای پایه را دنبال کند.
او در تمام این سالها با فدراسیون همکاری نزدیکی داشت تا سرانجام به هدفی که سالها دنبال کرده بود و رویایش را داشت، رسید.
سرمربیگری تیم نوجوانان.
شاید او سابقه بازی آنچنانی نداشته باشد و فوتبالیست مطرحی در گذشته نبوده اما از سال ۸۳ تا امروز، او همواره پای کارش سفت و محکم ایستاده؛
نه به رستوران داری فکر کرده و نه میز و صندلی مدیریتی فریبش داده.
سال ۸۳ در کرمان حتما او با خودش فکر میکرد که آیا روزی از راه خواهد رسید که سرمربیگری تیم جوانان یا نوجوانان را به او بسپارند؟
هر آدمی در هر حرفهای که وارد میشود، حتما قله را هدف میگیرد و آرزویش آن بالای بالا است.
ممارست و پیگیری او در حرفه مربیگری باعث شد تا پس از حدود ۱۲-۱۰ سال به قلهای که میخواست برسد. عباس چمنیان که حالا با نتایج تیم نوجوانان ایران بر سر زبانها افتاده و رسانهها هر روز عکس و تصویرش را نشان میدهند، میتواند یک نمونه و الگو برای حرفه مربیگری باشد. او از اوایل دهه ۸۰ هدفش را انتخاب و برای آن تلاش کرد تا سرانجام بخت با او یار شد و فرصتی پدید آمد که خودش را اثبات کند.
چهره ای ناشناخته
عباس چمنیان شاید تا پیش از این برای عامه مردم و هواداران فوتبال چهرهای شناخته شده نبود و هنگام انتخابش به عنوان سرمربی نوجوانان، خیلیها که او را نمیشناختند، به این تصمیم انتقاد میکردند اما اهالی فوتبال میدانند که او تا چه اندازه برای کارش زحمت کشیده و پای هدفش ایستاده و حالا با این نتایج شایستگیاش را اثبات کرده است.
شاید اگر این تیم در مرحله گروهی حذف میشد، موجی از انتقادات روانه فدراسیون میشد که سرمربی این تیم با چه کارنامهای هدایت نوجوانان را برعهده گرفته اما حالا رسانهها در تعریف و تمجید از او در حال سبقت از هم هستند. خلاصه اینکه هر کسی در هر حرفهای اگر مثل چمنیان در کارش جدی و سختکوش باشد، با کمی بخت و اقبال میتواند به هدفش برسد.
چمنیان نقطه مقابل فوتبالیستهای بازنشستهای است که به دلیل شهرت و اعتبار دوران بازی خود، مدعی مربیگری و هدایت تیمهای بزرگ هستند و در توجیه بیکار ماندن خود، مافیا، دلالی و ناپاکی فوتبال را مثال میزنند و هر روز از خانههایشان با رسانهها تلفنی مصاحبه میکنند که چرا به آنها توجه نمیشود و مدام ژست منتقد و دانای کل به خود میگیرند و در خیال خود مربیان شاغل را قبول ندارند اما واقعیت چیز دیگری است.
زحمت و تلاش
آنهایی که ۱۰ سال برای هدف خود کار کردهاند و
زحمت کشیدهاند، الان در جام جهانی روی نیمکت
تیم ملی ایران شگفتی خلق میکنند؛ در مقابل
فوتبالیستهای بازنشسته فراوانی داریم که نه
حاضر به کلاس رفتن و کار کردن هستند و نه در
شأن خود میبینند که پای درس فوتبال و آموزش
بنشینند.
آنها پای تلویزیون دست به تلفن نشستهاند تا
مصاحبه کنند و همه چیز فوتبال را به باد انتقاد
بگیرند، بیآنکه سر سوزنی عشق واقعی به
مربیگری در آنها دیده شود.
حالا انتخاب با خود افراد است؛
میتوانند در جام جهانی بدرخشند یا تمام
عمر مصاحبه کنند که مافیای فوتبال اجازه
کار به آنها نداده است.
دیدگاه شما