بیوگرافی سعید عزیزیان
بیوگرافی سعید عزیزیان به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
سعید عزیزیان (زاده ۲۵ آذر ۱۳۴۴) بازیکن سابق و مربی فوتبال ایران است. او سابقه بازی در تیمهای استقلال تهران و پرسپولیس تهران را دارد.
زندگینامه سعید عزیزیان
فعالیت ورزشی
وی سابقه ۲ بازی ملی نیز در کارنامه دارد.
بخش هایی از مصاحبه
من سعید عزیزیان هستم. متولد ۱۳۴۴ در تهران. اصالتی آذری و سرابی دارم. فوتبال را سال ۵۹ آغاز کردم. یک سال در فوتبال محلات بازی کردم که تیم جوانان پرسپولیس یک بازی دوستانه با ما انجام داد که در همان بازی من را برای حضور در این تیم انتخاب کردند. آن موقع کیان طهماسبی و ایرج بزرگی مربیان پرسپولیس بودند.
سال ۶۰ به تیم جوانان پرسپولیس پیوستم. در آن دوران بنا به دستور علی پروین در تیم بزرگسالان تمرین میکردم ولی برای تیم جوانان به میدان میرفتم. افتخاری برای من بود که با بزرگان تاریخ فوتبال ایران تمرین میکردم. آن موقع بهروز سلطانی و وحید قلیچ و مدتی هم شهبازیفر سکان هدایت دروازه پرسپولیس را بر عهده داشتند. ۴ سال به همین منوال گذشت.
همدورهایهای من در آن دوران مرحوم فریبرز مرادی، رضا عابدیان، جمشید شاهمحمدی، نادر محمدخانی و … بودند. پس از ۴ سال حضور در پرسپولیس در سال ۶۴ به خدمت مقدس سربازی رفتم که آنجا با مهدی فنونیزاده و مهرداد امینشیرازی همخدمتی بودم.
استقلال
پس از یک سال عالی استقلالیها هم به سراغ من آمدند. در آن زمان منصور پورحیدری و پرویز مظلومی هدایت استقلال را برعهده داشتند. بهترین فرصت بود که به استقلال بروم و کسب تجربه کنم. رفتم به استقلال و یک سال به طور ثابت سنگربان این تیم بودم. شاید اگر در سال ۶۷ به این تیم میرفتم کمتر میتوانستم برای استقلال بازی کنم اما با یک تصمیم درست، گلر ثابت این تیم شدم. گلر آن زمان استقلال مجید رضایی بود که احتمال داشت پشت سر او قرار بگیرم. سال ۶۷ هم مرحوم دهداری من را به تیم ملی دعوت کرد.
پس از یک سال حضور در استقلال، پرسپولیس به من پیشنهاد داد. با خودم گفتم اگر به پرسپولیس بروم این بار دروازهبان نخست تیم میشوم؛ چرا که تجربه کافی را به دست آوردهام. سال ۶۹ به پرسپولیس رفتم و اتفاقا بازیهای خوبی هم انجام دادم اما باز هم با وحید قلیچ جابهجا میشدیم. سال ۷۰ با پرسپولیس قهرمان هم شدیم. در آن سال آقای پروین به وحید قلیچ گفته بود که من این جوان را میخواهم گلر اول تیم کنم.
جام در جام آسیا
فیکس بازی میکردم. یادم هست در بازی نیمه نهایی با الهلال در عربستان صفر صفر شدیم اما در تهران با گل مجتبی کرمانیمقدم گل راهی فینال شدیم. بلافاصله پس از گل مجتبی که برای خوشحالی به بازیکنان پیوسته بودم، احساس کردم هرچه زودتر باید به دروازه بازگردم. الهلالیها که بازی را شکست خورده میدیدند، سریعا توپ را در وسط زمین کاشتند و بازی را آغاز کردند. داور هم بیتوجه اجازه بازی داد! این در حالی بود که بازیکنان ما هنوز مشغول خوشحالی و از حریف غافل شده بودند. به محمدحسن انصاریفرد گفتم که حواست باشد بازیکن حریف در حال حمله کردن است اما او نتوانست مانع از پیشروی الهلالیها شود. بازیکن حریف که به گوشه ۶ قدم رسیده بود شوت اما من با نوک پنجه توپ را راهی کرنر کردم.
استادیوم در سکوت کامل غرق شده بود و فکر میکرد که گل خوردهایم. اگر این اتفاق رخ میداد شاید با قانون گل زده در خانه حریف از مسابقهها کنار میرفتیم. همیشه به آن بازی فکر میکنم در همان مسابقهها قهرمان جام در جام باشگاههای آسیا شدیم. همان سالها در یکی از مسابقههای جام حذفی به عنوان مهاجم به میدان رفتم و توانستم دو گل با ضربه سر بزنم و آن بازی را با نتیجه ۲ بر یک پیروز شدیم.
از بچگی پرسپولیسی بودم و در جوانان هم برای پرسپولیس بازی کردم. خودم را پرسپولیسی میدانم.
میشل پرودوم سنگربان تیم ملی بلژیک بازیکن مورد علاقه من بود و بازیهای او را نگاه میکردم. در ایران الگوی من بهروز سلطانی و در فوتبال اروپا پرودوم است.
زندگی شخصی
یک پسر ۲۳ ساله دارم که علاقه بسیاری به دروازه بانی داشت اما به او گفتم به سمت فوتبال نرو. هر ورزشی میخواهی برو و من تو را همراهی میکنم. الان هم میخواهد به سربازی برود.
از زندگیام راضیام. مهرشهر کرج زندگی میکنم. اگر مصدوم نمیشدم واقعا به جایگاههای بالاتری دست مییافتم. شاید هم اتفاق بدی برایم میافتاد. در کل شکرگذار زندگی فعلیام هستم.
نظر عزیزیان در مورد بزرگان فوتبال
عزیز اصلی: کاراته. شنیدهام او در ۱۸ قدم اول بازیکن را میزد بعد توپ را دور میکرد!
ناصر حجازی: راستگو
منصور رشیدی: خوشقلب
احمدرضا عابدزاده: دوازهبان ملی، با تعصب
سیدمهدی رحمتی: دروازهبان خوب
بهروز سلطانی: بزرگ
محمود خوردبین: پدر مهربان
علی پروین: اسطوره. پروین واقعا فوتبال زیبایی انجام میداد. او در زمین به مانند یک فرمانده بود. دوران آخر فوتبال او را به یاد دارم.
منصور پورحیدری: پیر فوتبال
سعید عزیزیان: رک
استقلال: تیم بزرگ
پرسپولیس: تیم خیلی بزرگ
آسیبدیدگی: خدا برای هیچ کسی نیاورد حتی برای دشمنش. با آسیب دیدگی شما فراموش میشوید.
افشین قطبی: (مکث میکند) چیزی برای گفتن ندارم.
دیدگاه شما