بیوگرافی حسین صفا
بیوگرافی حسین صفا به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
حسین صفا شاعر پیشرو غزلسرا و سپید سرای معاصر، متولد ۳۰ آذر ۱۳۵۹ در تهران است که اشعار و ترانههای زیادی از او با صدای محسن چاوشی به گوش مردم رسیده است. از او تا کنون ۶ مجموعه شعر در قالبهای مختلف به چاپ رسیده است.
زندگینامه حسین صفا
فعالیت هنری
شاعر آلبوم جنجالی اخیر چاوشی به نام «ابراهیم» را چقدر می شناسید؟ شاعری که ممکن است با بسیاری از ترانه های او با صدای محسن چاوشی مثل «شرمساری»، «آخرین اتوبوس» و «قطار» به فکر فرو رفته و یا خاطره داشته باشید. حسین صفا شاعر و ترانه سرای معاصر است که غیر از ترانه، غزل و شعر سپید می سراید. برای آشنایی بیشتر با او و شعرهایش با ما همراه باشید.
بیوگرافی حسین صفا
حسین صفا در ۳۰ آذر ماه ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. او اصالتا آذری است. از نوجوانی تحت تاثیر عمویش به شعر و ترانه علاقهمند شد و سرودن را آغاز کرد. او هم در قالب غزل و هم سپید شعر سروده و کتابهایی چاپ کرده، اما عمده شهرتش در میان مردم به خاطر ترانههایی است که خوانده شده و بر لبهای مردم جاری است. آخرین آثار شنیده شده از او آلبوم «ابراهیم» محسن چاوشی است که تمام اشعار این آلبوم، غزلهایی از کتاب «منجنیق» اوست. حسین صفا یک شاعر پیشرو است و پیشنهادهای منحصر به فردی به شعر و ترانه امروز فارسی ارائه داده است. او بیشتر خودش را شاعر میداند تا ترانه سرا.
شاعری و تاثیرپذیری های حسین صفا
حسین صفا برای اولین بار در سال ۱۳۸۸ کتاب شعری از خود منتشر کرد که شعرهایش از بیست سالگی تا آن موقع یعنی از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۷ را شامل میشد. قالب این اشعار غزل بود و یک مثنوی. این مجموعه شعر «کنار پلهٔ تاریک و چند غزل برای زنم» نام داشت. مجموعه دوم او نیز «وصیت و صبحانه» در قالب غزل سروده شده بود، اما مجموعه بعدی اش «من کم تحملم» ترانهها و شعرهای محاورهای او را شامل میشد که تجربه متفاوتی از سرودنهای حسین صفا را به خوانندگان ارائه میداد. همچنین در سالهای بعد او دو مجموعه شعر سپید نیز با نامهای «صدای راه پله میآید» و «نرگس» به ترتیب در سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۶ منتشر کرده است.
حسین صفا با آگاهی و تسلط به ادبیات فارسی کهن و معاصر، توانسته سبک و سیاق جدیدی در شعرهایش داشته باشد. در زبان شعری او هم رد پای بیهقی و عبید زاکانی دیده میشود و هم نیما یوشیج، اخوان، رضا براهنی و یدالله رویایی. اما بیشترین تاثیرپذیریهای او را در شعر از «احمدرضا احمدی» شاعر موج نو و «حسین منزوی» غزلسرای معاصر میتوان دید.
آشنایی حسین صفا با محسن چاوشی
دست سرنوشت حسین صفا و محسن چاوشی را در سال ۱۳۸۱ در دوران خدمت با هم آشنا کرد. آشنایی و رفاقتی که آثار موفق و تاثیرگذاری را در ترکیب موسیقی و ادبیات به جامعه ایران هدیه داده است.
همکاری های حسین صفا با چاوشی
حسین صفا از همان اولین آلبوم محسن چاوشی یعنی «نفرین»، همکاری اش را با او شروع کرد. در این آلبوم او یک ترانه به نام «کفتر چاهی» دارد. به همین ترتیب او در آلبومهای بعدی چاوشی نیز ترانههایی داشته، اما این همکاری در آلبومهای اخیر او بیشتر شد در حدی که هم اینک محسن چاوشی در آخرین آلبوم خود به نام «ابراهیم» سراسر از اشعار حسین صفا استفاده کرده و خیلیها معتقدند که نقش حسین صفا و اشعارش به نقش چاوشی در این آلبوم میچربد و به نوعی «ابراهیم» را آلبوم حسین صفا میدانند! از معروفترین و اثرگذارترین ترانههای صفا که با صدای چاوشی اجرا شده؛ ترانهی «خوزستان» است که امسال (۱۳۹۷) به مناسبت آزادی خرمشهر منتشر شد و فضایی اعتراضی نسبت به خشکی و آلودگی هوا و وضع نامساعد معیشتی مردم خوزستان داشت.
کتاب شعرهای حسین صفا
نرگس (مجموعه شعر سپید، نشر نیماژ) ۱۳۹۶
منجنیق (مجموعه غزل، نشر نیماژ) ۱۳۹۶
صدای راهپلّه میآید (مجموعهٔ شعر سپید، نشر نیماژ) ۱۳۹۳
وصیت و صبحانه (مجموعه غزل، نشر نیماژ) ۱۳۹۳
من کمتحملم (مجموعه ترانه و شعرهای محاورهای، نشر نیماژ) ۱۳۹۳
کنار پلهٔ تاریک و چند غزل برای زنم (مجموعه غزل، نشر دارینوش) ۱۳۸۸
یک نمونه شعر از حسین صفا
یکی از غزل های سه لتی حسین صفا برگزیده از مجموعه شعر «منجنیق» او که دارای ساختاری منحصر به فرد (ابتدای شعر بیان آرزوی اول و انتهای شعر بیان آرزوی آخر) و سرشار از موسیقی و قافیه های درونی است با هم می خوانیم:
خیلی ببار ابر! که دائم /از تربتم درخت بروید/این آرزوی اول من بود
از آرزو به بعد چه بودم/کبریت نیم سوختهای که/در حسرت درخت شدن بود
باران به شیشه زد که بهار است/گفتم خدای من! چه بپوشم؟ /پس بانگ زد کسی درِ گوشم
ای جامهات لبم که انار است! /آن قرمزی که دوخته بودم/پیراهنت نبود کفن بود
دریا برای مردن ماهی /بی اختیار فاتحه میخواند/ماهی به خنده گفت که گاهی
هجرت علاج عاشق تنهاست/اما درون تابه نمیپخت/از بس که بی قرار وطن بود
قلبم! تو جز شکست به چیزی/هرگز نخواستی بگریزی/هرگز نخواستی بستیزی
با اژدهای هفت سری که/در شانهات به طور غریزی/آماده ی جوانه زدن بود
چشمت چکیده بود به عالم/من غرق چکّههای تو بودم/اما زمان سر آمده بود و
بارانِ تند بند نیامد/جان از تنم در آمده بود و/بارانیام هنوز به تن بود
دیدگاه شما