بیوگرافی فدریکو فلینی
بیوگرافی فدریکو فلینی به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
در بین سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ میلادی فیلمساز ایتالیایی فدریکو فلینی به عنوان یکی از با نفوذترین و قدرتمندترین کارگردان های فیلم و و همچنین نوع رابطه اش با هالیوود – او چهار بار موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی گردید– که باعث افزایش اشتیاق آمریکایی ها به فیلم های بین المللی شد، شهرت پیدا کرد.
زندگینامه فدریکو فلینی
فعالیت هنری
وی یکی از نامداران سینمای ایتالیا است که برای شیوهٔ ویژهاش در آمیزش انگارههای رویاگون و فراهنگام بارز شده است. او حرفه خود را پس از جنگ جهانی دوم با تغییر کار خود ازکاریکاتوری و روزنامه نگاری به فیلمنامه نویسی و دستیاری کارگردان آغاز کرد. همکاری موفقیت آمیز او با روبرتو روسلینی(شهر باز،۱۹۴۵) او را در صنعت فیلم تعالی داد و در اوایل دهه ۵۰ میلادی او دیگر نویسنده و کارگردان فیلم های خود بود.
او دردهه اول کارگردانی خود با فیلم های جاده(۱۹۵۴،برنده جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیر آمریکایی)، شب های کابیریا(۱۹۵۷،برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان) و هشت و نیم(۱۹۶۳،برنده دو جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی و بهترین بازیگردانی) افتخارآفرینی کرد. او چهارمین جایزه اسکار خود را با فیلم آمارکورد(۱۹۷۴، بهترین فیلم خارجی زبان) بدست آورد و در سال ۱۹۹۲ بمنظور یک عمر دستاورد و خدمت، اسکار ویژه به فلینی اعطا شد. قدرت غیر قابل انکار او در ساخت فیلم های مرموز(مبهم) باعث شد که حامیانش به او لقب “نابغه اشتباه ” بدهند. آثار دیگر او عبارتند از: ولگردها(۱۹۵۳)، زندگی شیرین(۱۹۶۰)، جولیتای ارواح(۱۹۶۵) و ساتریکورن فلینی(۱۹۶۹).
«وقتی نوبت نمایش- سیرک- رسید،
و روی زانوهای پدرم صدای شیپورها را شنیدم و نور چراغها را دیدم،
کف زدنها، غرش طبلها و همه بیمنطقی و بیدست و پایی مسخره و ریزه و خندهدارشان را دیدم،
به صورتی گنگ حس کردم که منتظر من بودهاند، به نظرم رسید که مرا میشناسند.»
منابع الهام
این ماجرا تأثیری شگرف بر فلینی میگذارد، به طوری که سیرک برای او جدی شده و بعدها منبع الهام فیلمساز برای خلق فیلمهایش شد.
فلینی در مدرسه مذهبی سن وینچترو شروع به تحصیل کرد، اما علاقهای به درس خواندن از خود نشان نمیداد.
برخلاف میل والدینش به طراحی و نقاشی علاقمند شد:
آن موقع دیوانهوار به نقشی علاقمند شده بودم و یکی بعد از دیگری، با مداد رنگیهایم نقاشی میکردم، پدرم اصلاً به این کار من علاقه نشان نمیداد و مرتب میگفت که «نقاشی برای دخترها خوب است.» متأسفانه هرگز والدینم برای درک روحیاتم به خود چندان زحمتی ندادند. پدرم تا آخرین لحظات زندگیش با من مانند یک غریبه بود.»
فلینی تا دوره دبیرستان چند مدرسه مذهبی را عوض کرد، تنبیههای معلمان به دلیل عدم رعایت قوانین انضباطی مدرسه، از مهمترین خاطراتی است که او از این دوره زندگیاش به یاد میآورد. او سالهای آخر دبیرستان را به همراه تعدادی از همکلاسیهایش به گشت و گذار و وقتگذرانی در کوچهها و خیابانهای شهر گذراند، نوعی زندگی بیهدف و بدون آرمان.
سال ۱۹۳۸
در سال ۱۹۳۸، بعد از اتمام دوره دبیرستان در سن ۱۸ سالگی برای آغاز تحصیلات دانشگاهی به شهر فلورانس رفت. طی شش ماهی که در آن شهر اقامت داشت، در نشریه ۴۲۰ که قصههای مصور به چاپ میرساند، به عنوان نمونهخوان، طراح و کاریکاتوریست به کار پرداخت. سپس عازم رم شد، تا به آرزوی دیرینهاش به عنوان یک خبرنگار مشهور جامه عمل بپوشاند. بر طبق خواست والدینش در دانشکده حقوق دانشگاه رم ثبت نام کرد، اما هرگز سرکلاس درس حاضر نمیشد.
«من مایل بودم خبرنگار شوم، تصورات من از خبرنگار شدن فقط در حد فیلمهای آمریکایی بود.»
اما در روزنامه پیکولو چندان دوام نیاورد. «در پیکولو زیاد نماندم. الگویم سیمنون بود و حوادث برایم بهانهای بود برای نوشتن مطالب طولانی که در آن فضاهایی به سبک مگره را میگنجاندم.»
فلینی پس از مدنی پیکولو را ترک کرده و به اعضای نشریه مارک اورلیو پیوست. «من که خود را سرخورده و اهانت دیده و حتی تا حدی ستمدیده حس میکردم، به مارک اورلیو رفتم و بیدرنگ رئیس هیت تحریریه شدم.»
در مارک اورلیو به کشیدن کاریکاتور و نوشتن داستانهای کوتاه طنزآمیز پرداخت. او بعدها از استعداد و مهارت خود، در طراحی صحنههای فیلمهایش سود جست. آشنایی با آئدوفابرتیسی -بازیگر سرشناس ایتالیایی- باعث شد فلینی جذب تئاتر شود و در این زمینه نیز صاحب تجربیات باارزشی شود.
سال ۱۹۳۹
سال ۱۹۳۹ سرآغاز است. فعالیتهای فلینی در نوشتن نمایشهای رادیویی و همکاری با فیلمنامهنویسان، نوشتن طنز تعدادی از فیلمهای مادیو هاتولی، همکاری در نوشتن داستان و فیلمنامه تعدادی از آثار فیلمسازان ایتالیایی، حاصل فعالیت این دوره فلینی است.
در سال ۱۹۴۳، او در رادیو با جولیتا ماسینا آشنا میشود و این آشنایی منجر به ازدواج میگردد. جولیتا در تعدادی از فیلمهای فلینی به عنوان بازیگر حضور داشته و علاوه بر ایفای نقش، تأثیر بسیاری بر هنر و زندگی او گذاشته است.
«در مورد رابطه من با جولیتا، میتوانم بگویم که نه تنها تجسمبخش فیلمهایم است، الهامکننده هم بوده … و «الهامدهنده» به معنای بسیار عمیقترش است، به شیوه یک الهه هنر.»
پس از ورود نیروهای متفقین به رم و آزاد شدن از سلطه فاشیستها، فلینی با همکاری اورلیو و داوانتزاتی، فروشگاه فانی فیس شاپ را تأسیس کرد، و در آنجا به کشیدن کاریکاتور، پرتره از سربازان آمریکایی پرداخت. در همین فروشگاه با روبرتو روسلینی آشنا شد:
«یک روز در مغازه مشغول کشیدن کاریکاتور یک سرباز آمریکایی بودم، که مردی با چانه نوکتیز و صورت رنگ پریده صامت ایستاده بود با چشمهای کنجکاو، غرق در تفکر. او روبرتو روسلینی بود و مایل بود تا روی فیلمنامهای با او کار کنم.»
شروع کار
رم شهر بیدفاع– ۱۹۴۵- حاصل این همکاری بود. «هنوز نمیدانستم که با وارد شدن او در زندگیم، همه چیز عوض خواهد شد.»
رم شهر بیدفاع یکی از آثار با ارزش سینمای کلاسیک، و پایهگذار مکتب نئورئالیسم در سینما به شمار میرود. فلینی علاوه بر نوشتن فیلمنامه،دستیار روسلینی نیز بود. این همکاری در فیلمهای بعدی روسلینی نیز ادامه یافت. طی سالهای ۵۰- ۱۹۴۰ فلینی به عنوان نویسنده داستان، فیلمنامهنویس، و دستیار کارگردان در تعدادی از فیلمهای آلبرتو لاتوادا (جنایت جووانی، ایستکوپو)، روبرتو روسلینی (پاییزا، عشق و اروپای ۵۱)، و پیترو جرمی (به نام قانون، راه امید)، حضور داشت. در سال ۱۹۵۰ با کمک و همکاری آلبرتو لاتوادا اولین فیلم خود را با نام روشناییهای وارتیه میسازد.
«با دیدن روسلینی ضمن کار بود که گمان میکنم کشف کردم که فیلمسازی به همان روش صمیمی و مستقیمی که نویسنده مینویسد و نقاش نقش میزند امکانپذیر است.»
در حقیقت روسلینی به فلینی کمک کرد تا سرزمین بومی خود- مردم، مناظر و فضای فرهنگی خاص آن- را کشف کند، و نیز سینما را به عنوان یک قالب هنری جدی بشناسد. فلینی بعدها به لطف روسلینی متوجه شد، که فیلم وسیلهای ایدهآل برای بیان اندیشههایش است.
فلینی را میتوان یک فیلمساز تمام و کمال دانست.
صاحب سبک و از بزرگان سینمای کلاسیک جهان.
سینمایش الهام گرفته از رؤیاها، خاطرات و تجربههای بیواسطه اوست که به صورت داستانی به هم میپیوندند که نمایشگر احساسات و عواطف درونی انسانهاست.
فیلمساز تمام و کمال
«من خود را کارگردانی حرفهای نمیدانم،
یعنی آدمی که فیلمهایش تنها مبین شغلش است.
من خود را یک قصهگو میدانم، فیلم خلق میکنم چون عاشق دروغ گفتن هستم.
عاشق ابداع قصهها، عاشق توصیف چیزهایی که دیدهام و مردمی که با آنها برخورد کردهام …
فیلمهایم را از طریق به تصویر کشیدن قسمتهایی از زندگی خودم میسازم …»
آثار فلینی آکنده از اشارههای اتوبیوگرافیک هستند.
فیلمهایش بیان شرح حال خود اوست و نیز تخیلات، ذهنیات، عواطف و احساساتاش.
ماهیت اتوبیوگرافیک در آثار فلینی، معنایی فراتر از شرححالگویی مستقیم دارد. حتی رویدادها و لحظههایی که فلینی به طور عینی نیز تجربه نکرده، اما در رؤیای او گذشته و جزو علائقش بوده، جزئی از زندگی اوست.
سه فیلم ولگردها، زندگی شیرین و هشت و نیم حاوی تصویر آگاهانهای است از چهرهی زندگی خود او، نه یک نمایش ظاهری بلکه کاوشی تخیلی در قسمتهایی از زندگی، احساسات و عقایدش.
با در نظر گرفتن فیلم جاده، شبهای کابیریا و جولیتای- ارواح، اهمیت شخص جولیتا ماسینا بیش از هر برآوردی است. نه تنها به دلیل ایفای نقش این شخصیتها بلکه به این علت که فلینی بدون او در ذهنش، هرگز این فیلمها را نمیساخت.
فلینی هم از آن گروه فیلمسازانی است که برای فیلمهایش پایانی در نظر نمیگیرند. در واقع این دسته کارگردانهابه تأثیر فیلم بر مخاطب، پس از اتمام اثر میاندیشند. ادوارد مورای نویسنده کتاب فلینی در این باره مینویسد «به دلیل علاقه و ارزشی که فلینی برای رمز و راز و برای عدم قطعیت و ابهام موجود در هستی و نیز قوه درک و هوش تماشاگر قایل است، هیچوقت در فیلمهایش پایان مشخصی ندارند، یا راهحلهای معینی ارائه نمیدهند.
پایان شسته رفته
او حس میکند که اگر یک پایان شسته رفته و مشخص ارائه دهد، با تماشاگر خود رفتاری صادقانه نداشته است چرا که او خود در زندگی هیچگاه به راهحلی پایدار نرسیده است. فلینی از تخیل تماشاگر استفاده کرده و او را درگیر فیلم مینماید، و سرنوشت شخصیتها و پایان داستان را بر عهده مخاطب وامیگذارد.
او احساس دقیقی از مسئولیت به تماشاگران ارائه میدهد، و از آنها میخواهد برای سرانجام شخصیتهای فیلمش تصمیم بگیرند. و اگر فیلم متأثرشان نمود، در اعمال و رفتارشان قطعاً تجدیدنظر خواهند کرد.
«من معتقدم که همه داستانهایی که خلق میکنم به این قصد مطرح شدهاند تا نماد یک اضطراب باشند، یک فشار، یک حالت اصطکاک در آنچه که باید رابطه عادی بین مردم باشد. به رغم همهچیز، باید راهی برای بهتر کردن رابطه بین آدمها وجود داشته باشد.»
به مناسبت ۲۳ مین سالگرد فوت فدریکو فلینی – مروری بر زندگی و فیلمهای این کارگردان مشهور
درونمایه همه حرفهای فلینی چنین است:
هشیار باشید، روابط میان انسانها باید بهبود یابند. این همان کشمکش در زندگی خود فلینی است که اگر خود آن را حل کرده بود، دیگر دغدغه خاطر خلافی در او باقی نمیماند و هیچ انگیزهای برای فیلم ساختن در خود نمییافت. یکی دیگر از مضمونهای جاری در فیلمهای فلینی- علاوه بر عشق در مقابل بیتفاوتی،تفهیم در مقابل انزوا و تنهایی- تلاش شخصیتها برای رهایی از قید و بند رفتارهای سنتی است. او خود توضیح میدهد:
«چنین شخصیتهایی،
نوعی زندگی سالم و صحیح را در مقابل گونهای ناسالم قرار میدهند.
شخصیتهای همه فیلمهایم برای یافتن خویش،
نوعی هویت شخصی و حیاتی با معناتر تلاش میکنند.»
منتقدین، دوران فیلمسازی فلینی را به دو بخش مشخص تقسیم میکنند:
دوره اول با فیلمهاش «ولگردان»، «شبهای کابیریا» و «جاده» که بنیاد فکر و اندیشه آینده او بر پایه آنها استوار است.
از سال ۱۹۵۹ دورهی متفاوتی در فیلمسازی فلینی آغاز میشود. سه فیلم «زندگی شیرین»، «هشت و نیم» و «جولیتای ارواح»، دوره تکامل ادراک او از زندگی و به عبارت دیگر، دوره تظاهر و درماندگی او در برابر مسأله زندگی است. در این دوره سبک فیلمسازی او تکامل یافته اما از صمیمیت آثار دوره اول فاصله میگیرد.
تأثیر همکاری با تعدادی از کارگردانان نئورئالیست و بینش خاص این مکتب در آثار فلینی به وضوح قابل مشاهده است. فیلمبرداری در محل واقعی، استفاده از بازیگران غیرحرفهای و … اما آن سبک واقعگرایانه محض و آن وفاداری مطلق به جلوهها و نمودهای خارجی، که سینمای کارگردانهای مذکور را مشخص میسازند، از جنبههای برجسته آثار فلینی محسوب نمیشود.
«برای من نئورئالیسم به معنای نگاه کردن به واقعیت با چشمی صادق است،
اما منظور از این واقعیت، تنها واقعیت اجتماعی نیست،
بلکه همچنین واقعیت معنوی،
واقعیت متافیزیکی و خلاصه هر آنچه انسان در درون خود دارد،
را نیز در بر میگیرد.»
تاریخ تولد:
۲۰ ژانویهٔ ۱۹۲۰، ریمینی، ایتالیا
تاریخ مرگ:
۳۱ اکتبر ۱۹۹۳، رم، ایتالیا
ملیت:
ایتالیایی
همسر:
جولیتا ماسینا (ازدواج ۱۹۴۳–۱۹۹۳)
جوایز:
جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان، نخل طلا
فیلمشناسی
۱۹۵۲ شیخ سفید Lo Sceicco Bianco
۱۹۵۳ ولگردها I Vitelloni
۱۹۵۴ جاده La strada
۱۹۵۷ شبهای کابیریا Le Notti di Cabiria
۱۹۶۰ زندگی شیرین La Dolce Vita
۱۹۶۳ هشت و نیم ½۸
۱۹۶۵ جولیتای ارواح Giulietta a Degli Spiriti
۱۹۶۹ ساتیریکون فلینی Fellini Satyricon
۱۹۷۰ دلقکها I Clowns
۱۹۷۳ آمارکود Amarcord
۱۹۸۰ شهر زنان La città delle donne
۱۹۸۴ و کشتی به راهش ادامه میدهد
And the Ship Sails On
۱۹۸۶ جینجر و فرد Ginger e Fred
۱۹۸۷ مصاحبه Intervista
۱۹۹۰ آوای ماه Voice of the Moon
دیدگاه شما