بیوگرافی سرجو لئونه

بیوگرافی سرجو لئونه به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
لئونه کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس ایتالیایی بود. او را ایجادکننده ژانر وسترن اسپاگتی میدانند.
زندگینامه سرجو لئونه
فعالیت هنری
سرجو لئونه تنها هفت فیلم ساخت و در سال ۱۹۸۹ در شصتسالگی درگذشت: یک فیلم تاریخی، پنج وسترن و یک فیلم گانگستری در آخرین سالهای عمرش (یک وصیتنامه شگفتانگیز: «روزی روزگاری در آمریکا»).
حکایت فیلمسازی لئونه با به پایان رساندن فیلم «آخرین روزهای پمپی»(۱۹۵۹) آغاز شد که با بیمار شدن ماریو بونار، کارگردان فیلم، کار به لئونه واگذار شد؛ اما اولین فیلمی که لئونه بهتنهایی ساخت، باز مایهای تاریخی داشت: فیلمی پرهزینه اما بهغایت ناموفق به نام «مجسمه عظیم رودز» (۱۹۶۱) که در صحبت از کارنامه لئونه، بهکل نادیده گرفته میشود و نمایش تازه این فیلم فراموش شده در انستیتو فیلم بریتانیا نشان میدهد که این فراموشی بیدلیل نیست.
اما فقط سه سال بعد، لئونه با «به خاطر یک مشت دلار»، حضور تازهای را رقم میزند. هرچند قدرت کارگردانی لئونه در این فیلم با دو قسمت بعدی این سهگانه قابلمقایسه نیست، اما بااینحال تفاوت قدرت فیلمسازی و جهش قابلتوجه لئونه در قیاس با فیلم اولش، حیرتانگیز است: یک بازسازی وسترن از «یوجیمبو»ی کوروساوا که یک قهرمان ساکت و تنها را در برابر یک عده تبهکار قرار میدهد و بازیگرش، کلینت ایستوود را به ابرستاره سینمای وسترن بدل میکند.
مصائب ژاندارک
اگر کارل تئودور دریر در «مصائب ژاندارک» (۱۹۲۸)، استفاده ممتد از نمای نزدیک را به سینما هدیه کرد تا بتوان از طریق چشمها به درون شخصیت نفوذ کرد، چند دهه بعد، لئونه در فیلمهایی کاملاً متفاوت و با حال و هوایی اکشن، دوربین خود را بهصورت بازیگرانش نزدیکتر کرد تا نماهای نزدیک چشمها به امضای او بدل شوند.
جسارت لئونه در پشت پا زدن به قواعدی بود که ژانر وسترن را شکل میداد. این بار فیلمساز عجلهای در روایتش ندارد و برخلاف هالیوود که غالباً در قیدوبند داستانگوییاش است، ذات اروپایی خود را نمایان میکند: هر بار یک داستان سرراست چندخطی را گسترش عرضی میدهد و ازاینرو در فیلمی با ظاهری متفاوت از سینمای روشنفکرانه اروپا، با سینمای مدرن دهه شصت ایتالیا (از آنتونیونی تا فلینی) و فرانسه (از آلن رنه تا ژاک ریوت) پیوند میخورد.
در این وسترنهای سرگرمکننده، چهره انسان به مسئله اصلی فیلمساز بدل میشود و دوربین عریض او از طریق صورتهایی سرد و خشن به درون مردانی تنها نفوذ میکند که زنها در زندگی آنها جایی ندارند. سکانس آغازین «روزی روزگاری در غرب» (۱۹۶۸) اوج این سبک و سیاق را به نمایش میگذارد: در سکانسی که بیشتر از ده دقیقه طول میکشد، سه نفر در یک ایستگاه خلوت منتظر کسی هستند تا از قطار پیاده شود تا او را بکشند. بهجز چند ثانیه آخر- تیراندازی- درواقع هیچ اتفاق دیگری در این سکانس طولانی نمیافتد، اما استادی لئونه در پرداخت نفسگیری است که از هیچ، همهچیز خلق میکند.
دو حسرت بزرگ زندگی بیوگرافی سرجو لئونه
میگویند وی دو حسرت بزرگ در زندگیاش داشته است. یکی آزردن مادرش بوده و دیگری از دست دادن پروژه بزرگی چون «پدرخوانده». هرچند او با ساخت «روزی روزگاری در آمریکا» اثری در همان قد و قواره و تا حدودی با همان حس و حال را ساخت اما همیشه حسرت آن را میخورد که چرا «پدرخوانده» را او نساخته است.
سرجو لئونه در سال ۱۹۸۹ در سن ۶۰ سالگی درگذشت. تأثیرات سینمای لئونه هنوز هم در آثار بسیاری از فیلمسازان صاحبنام امروزی چون کلینت ایستوود، برادران کوئن، کوئنتین تارانتینو و خیلیهای دیگر قابلرؤیت است و هیچکس جرئت آن را ندارد که از تاریخ سینمایی بگوید که نام لئونه در آن خالیست.
فیلمشناسی
۱۹۸۴ – روزی روزگاری در آمریکا
۱۹۷۵ – یک نابغه، دو شریک و یک ساده دل
۱۹۷۳ – به من میگویند هیچکس (بخشهایی از فیلم)
۱۹۷۱ – سرت را بدزد، احمق! در آمریکا با نام یک مشت دینامیت
۱۹۶۸ – روزی روزگاری در غرب
۱۹۶۶ – خوب، بد، زشت
۱۹۶۵ – به خاطر چند دلار بیشتر
۱۹۶۴ – به خاطر یک مشت دلار
۱۹۶۱ – غول رودس
۱۹۵۹ – آخرین روزهای پمپئی
عکس های اینستاگرامی بیوگرافی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
- عکس های اینستاگرامی سرجو لئونه
دیدگاه شما