بیوگرافی المیرا شریفی مقدم
بیوگرافی المیرا شریفی مقدم به همراه داستان زندگی شخصی و عکس های اینستاگرامی
المیرا شریفی مقدم، مجری و گوینده شبکه خبر متولد ۱۸ خردادماه سال ۱۳۶۰ در تبریز بوده اما در تهران بزرگ شده است. او یکی از موفق ترین گویندگان شبکه خبر به شمار میآید.
زندگینامه المیرا شریفی مقدم
زندگی شخصی
المیرا شریفی مقدم، مجری نام آشنای شبکه خبر، همسر داوود عابدی، گزارشگر مطرح اخبار ورزشی شبکه خبر است. او سال ۱۳۸۲ با ایشان ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، دو فرزند با نامهای امیر ابوالفضل و امیرارسلان عابدی است. المیرا شریفی مقدم، تنها یک برادر دارد. مادر او یک فرهنگی است و پدرش سالها پیش به قتل رسید.
تحصیلات
المیرا شریفی مقدم هجده سال پیش در آزمون ورودی شبکه خبر پذیرفته شده است. او فارغ التحصیل رشته میکروبیولوژی در مقطع لیسانس بوده و در حال حاضر در مقطع ارشد همین رشته در دانشگاه آزاد، مشغول به تحصیل است.
ماجرای آشنایی و ازدواج
المیرا شریفی مقدم در رابطه با ماجرای آشنایی با همسرش میگوید: آقای عابدی یک سال پیش از ورود من به شبکه خبر آنجا مشغول شده بود و من ایشان را در برنامههای این شبکه میدیدم. البته اولین بار که ایشان را دیدم، مربوط میشود به مسابقات آسیایی والیبال که در ایران برگزار میشد. در آن زمان خانمها میتوانستند برای دیدن مسابقات به ورزشگاه بروند و آقای عابدی هم برای تهیه گزارش آمده بود. من آن زمان حتی هنوز تست گویندگی هم نداده بودم و ایشان را نمیشناختم و فقط دیدم یک جوان فعال در حال تهیه گزارش است. این اولین باری بود که ایشان را دیدم. البته فقط به عنوان یک تماشاگر مسابقه والیبال.
داوود عابدی:
و از آن زمان دیگر خواب و خوراک نداشت (می خندد). عموی خانمم از دوستان خوب من بود و هست. ایشان در همان روزهای ابتدایی ورود خانمم به شبکه خبر به من گفت: “برادرزاده من هم به شبکه خبرآمده، هوایش را داشته باشی” من هم قبول کردم در حالی که اصلا خانم شریفی را نمیشناختم، یک بار که تصادفا با خانم شریفی صحبت میکردم متوجه نام فامیلی شان شدم و با تعجب پرسیدم “شما با آقای شریفی نسبتی دارید؟ ” و تازه فهمیدم ایشان برادرزاده آقای شریفی است و از ان به بعد سعی کردم حسابی هوای ایشان را داشته باشم (می خندد).
المیرا شریفی مقدم: مهر سال ۸۲ عقد کرده و در بهمن سال ۸۳ ازدواج کردیم. مراسم ازدواج مان ساده، بدون تشریفات و صمیمی برگزار شد و نگرانی خاصی نداشتیم، در عروسی مان همه اصول زندگی ایرانی و اسلامی را رعایت کردیم و به اصطلاح نگرانی نداشتیم.
داود عابدی: در آن دوره هنوز اینقدر سرک کشیدن به زندگی دیگران و تهیه عکس و فیلم باب نشده بود. ضمن اینکه هنرمندان یا مجریانی از گرفتن مراسم عروسی ترسی دارند که بخواهند مختلط این مراسم را برگزار کنند، ولی مراسم ما اینطور نبود.
علاقه به گویندگی
المیرا میگوید در خانواده اش همه به خبر علاقه داشتند و مرحوم پدرش به طور مکرر اخبار را دنبال میکرده و خودش نیز قبل از مدرسه رفتن باسواد شده و روزنامه و مجلات گوناگون را میخوانده است. او میگوید در زمان کودکی ادای آقای حیاتی (گوینده خبر) را در میآورده و خودش را جلوی دوربین در حال خواندن خبر تصور میکرده است. او در سال ۱۳۷۹ برای گویندگی تست داد و وارد شبکه خبر شد.
داستان قتل پدر
پدر المیرا شریفی مقدم ۲۵ سال پیش در تاریخ
نوزدهم دیماه سال ۱۳۷۲ به قتل رسیده است.
او پس از مقاومت در برابر کسانی که قصد سرقت
کیف او را داشتند به قتل میرسد و پس از این همه
سال آن دوقاتل پیدا نشدهاند. المیرا میگوید هرچه
بزرگتر میشود، آن اتفاق برایش وحشتناکتر میشود.
مرگ آتنا اصلانی
مرگ آتنا اصلانی دختربچه معصوم پارس آبادی که مدتها پیش توسط یک بیمار روحی، جان خود را از دست داده بود، یکی از حوادث تلخ برای خانم شریفی مقدم است. او تحت تاثیر این اتفاق غیر انسانی، با انتشار پستی در اینستاگرام خود، از ناگفته هایش پرده برداشت و درباره ماجرای قتل پدرش صحبت کرد. المیرا شریفی مقدم در اینستاگرام خود نوشت:
===
قاتل دخترک معصوم به سومین قتل هم اعتراف کرد.
قاتلی که سالها شناسایی نشده بود و در بزرگترین جنایت خود، دختری هفت ساله را قربانی کرد و ملتی را در شوک و غم فرو برد. آیا بازهم جنایتی کرده است؟ اعدام هم برای این جانیان کم است. راحت بخواب دختر ناز، قاتل پدر من در این بیست و چهار سالی که شناسایی نشده مشغول چه کاری بوده؟ آیا به جنایتکاری ادامه داده یا مرده؟ کسی که برای کیف بری و دزدی میاد و انسانی رو به قتل میرسونه، ممکنه خیلی کارها بکنه! هرچند حالا کسی دنبالش نیست، چون پرونده ما مختومه اعلام شد و من در حسرت این پاسخ ماندم که چرا پیدا نکردند؟!
خبر کودک مبتلا به تومور بدخیم
المیرا شریفی مقدم در حین خواندن خبری در مورد یک کودک بیمار در جلوی دوربین بغض کرد. او در یکی از گفتگوهایش در مورد این واکنش گفت: دقیقا دو سال پیش یک گزارش از دزفول ارسال شده بود که یک دختربچه ۳ ساله بسیار زیبا در سرش تومور بدخیمی درآورده بود. این تومور صورت این بچه را کج کرده بود. به من گفتند که این گزارش قرار است پخش شود.
من هم، چون بی نهایت روی بچهها حساسم گفتم من به تصویر نگاه نمیکنم، چون اگر نگاه کنم نمیتوانم خبر را بخوانم. من خبر را خواندم و برگشتم که تصویر بچه یک لحظه بزرگ فیکس شد. خواستم بگویم دعا میکنیم هیچ مادری غم و درد فرزندش را نبیند که یکهو بغض شد. از شانس من هم نصف ایران این خبر و بغض من را دیدند. همینطور پیام به شبکه میآمد. گریه من اصلا تبدیل به یک ولوله شد. از ستاد اجرای فرمان امام تماس گرفتند که این بچه هرجا هست و هزینه درمانش هرچقدر میشود ما به عهده میگیریم. شبکه خبر هم بغض من را در فواصل زمانی مختلف پخش کرد و شب بعد ما دوباره ارتباط گرفتیم.
===
شکر خدا این بچه از دزفول به اصفهان منتقل شد و تومورش تخلیه شده بود. چند جراح پلاستیک تماس گرفتند و گفتند ما این دختر را به صورت رایگان جراحی میکنیم. بعد چند عمل جمجمه هم انجام شد تا اینکه صورتش به حالت عادی برگشت. با اینکه مجبور شدند چشمش را تخلیه کنند، اما بعد از یکسال حال این دختر کاملا دگرگون شد. در گزارش قبل اصلا حرف نمیزد، اما این بار هم حرف زد هم شعر خواند و دست تکان داد. شاید گویندگی هیچ سودی برای کسی نداشته باشد، اما آنقدر مردم در حق من و این بچه دعا کردند که این موضوع بزرگترین منفعت من از گویندگی خبر شد. هنوز پیگیر این دختربچه هستم و دلم میخواهد یک روز ببینمش، اما فعلا تهران نیامده است.
حادثه منا
المیرا شریفی مقدم هنگام خواندن خبر
آمار نهایی کشته شدگان ایرانی حادثه منا،
بغض گلویش را گرفت و نتوانست خواندن خبر را ادامه دهد.
دیدگاه شما